موقت(بشتاااابید بشتااابید)

ساخت وبلاگ

بالاخره امروز استارتشو زدم

همیشه که نباید دختر حرف گوش کنو مطیع خانواده بود

گاهی باید تصمیمایی که برای زندگیت داریو بری با پای خودت به اجرا برسونی

اصلا مهم نیست که بابا از سرشب داره غرغر میکنهو مخالفمه

اینم میشه یک عادت براش

مثل کاری که باهاش مخالف بودو پونزده فروردین پارسال انجامش دادم

و الان خودش میادو میگه بیا برسونمت دیرت میشه

فقط باید چند روزی بیخیال خساستو جیبمان بشیمو پول آژانس بدیم

موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : مستقل,مستقلين,مستقل vip,مستقل فدایی,مستقل دوت كوم,مستقل بودن,مستقل شدن,مستقل خطی,مستقلات عقلیه,مستقل شدن از خانواده, نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 14:42

۱. از صبح مثه آهویی خوشحالو خندان ورجه وورجه میکردمولی الان فقط دوست دارم زل بزنم تو افق ۲. هیچوقت با کسی که دیابت داره و باهاش رودربایسی دارین خورش آلو نخورین چشاتون چپول میشه ۳. امروز بالاخره با چال جونم حرف زدم  هعی هم به روم لبخند تا بناگوش میزد من غشو ضعف میرفتم یک دختره ای تو کتابخونه هست هر کاری میکنه چال میوفته رو صورتش بعد من باید دهنمو جر بدم تا یک خط محوی رو لپ چپم بیوفته برادر داشتم به زور زن برادرم میکردمش اصنم به هیچکدومشون توجهی نشون نمیدادم ۴. امروز از بس اعصاب همه چیزمرغی بود اعصاب منم خط خطی شده نزدیک بود با یکی دعوام بشه ولی با یک چشم موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : روزانه نوشت,دست نوشته روزانه,نوشتن روزانه,عکس نوشته روزانه,دل نوشته روزانه, نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 14:41

امشب همراه خانواده ی محترم رفتیم به یکی از هتل های معروف برای شام پیتزا سفارش داده بودن  عاقا از همون طبقه پایین تا در اسانسور بیست تا یک جا تعظیم کردن باز از آسانسور تا میز سی تای دیگه دیگه حس رییس جمهوری داشت بهم دست میداد آخرا بنده هم دیدم خیلی پرستیژشون بالاس خودمان را سیخ گرفته بودیم همش به افق نگاه میکردیم از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون دهنمم بسته بودم فقط کله تکون میدادم یک وقت سوتی موتی ندم یک نیم ساعتی گذشت غذا نیاوردن منم از بس کله تکون داده بودم پیچو مهره های گردنم شل شده بود خودمم داشتم خفه میشدم آخه یکی نیست بگه اینم جاییه که میارین مار موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 37 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 18:43

والا تا الان نمیدونستم چرا همه به بیست سالگی آلرژی دارنتازه فهمیدم چپ‌میری‌راس میری میکوبن پس کلت میگن بیست سالت شده دیگه آدم باش خو الان من نخوام بیست سالم باشه باید کیو ببینم اصندشم من نمیتونم خانومانه رفتار کنم باید حتما حداقل دوتا جفتک بپرونم نمیشه خو امروزم که.... صبحش تو کتابخونه صدا آب میومد رفتم تو سالن با دوستم گفت از کجا صدا میاد  انگشت اشارمو بلند کردم برگشتم پشتم بالا کنار سقفو نشون بدم انگشتم رفت تو چشم پسره بدبخت کور شد یک جفتکا انداخت :|||| به من چه خو میخواست فاصله شو حفظ کنه:||| عصرش جایی بودیم پسرشون مثه بز با لبخند زل زده بود بهم بنده موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 37 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 19:33

دلم تنگ شده برای بچگیهام برای خیلی وقت پیشا  اون وقتایی که با مامان قایم موشک بازی میکردیم بعد من نمیتونستم مامانو پیدا کنمو یک عالم جیغ میزدمو گریه میکردم  که منو تنها گذاشتیو فرار کردی ازم  یا اون وقتایی که یواشکی شکوفه های درختای تو باغچه رو میچیدمو تو روسری قایمشون میکردم تا بزارمشون رو موهای عروسکام حتی اون موقع که از ترس اینکه حیاطمون خرس داره مامان بابارو مجبور میکردم بیان تو حیاط بشینن تا من بازی کن یا اون موقع که مامان رفته بود برام یک خواهر بیارهو من تنها تو خونه بودمو کارامو خودم کردم عصر که رفتم پیشش با افتخار براش تعریف میکردم که تنها ر موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : دل تنگ شدم,دلتنگ تو امروز شدم تا فردا, نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 28 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 19:08

نمیدونم چرا وقت نمیکنم به هیچ‌کاریم برسم از خیلی از گروه های تلگرام لفت دادم اینستامو در حد اینکه سریع بدون دیدنو خوندن لایک کنم چک میکنم کتابایی که تابستون میخوندم همه نصفه گوشه کتابخونه افتاده تمام نقشه هام نیمه انجام شده برنامه هام قاطیه اینجام اصلا وقت نمیکنم سر بزنم ببینم کی چی گذاشته یک عالمه وقت دارم ولی هیچی ندارم دائما هم درحال بدو بدوام نمیدونم چکار کنم میگم بیام بنویسم ولی یا نظراتو ببندم یا نظراتو باز بذارم بدون تایید واقعا وقت نمیشه واااااقعا موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : کمبود وقت,کمبود وقت در کنکور,کمبود وقت در زندگی,کمبود وقت برای غسل,كمبود وقت,کمبود وقت کنکور,کمبود وقت برای درس خواندن,کمبود وقت برای امتحان,احساس کمبود وقت,دلایل کمبود وقت, نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 18:31

+ با یک خارجی دیدار داشتیم نصف شب دیگه داشت از خواب پس میوفتاد اومدم بهش بگم گود نایت برگشتم گفتم گود مورنینگ تا خود صبح بیدار بود داشت نگاه روبه روش میکرد ++ یک گردان مهمون داشتیم استرس گرفته بودم داشتم تند تند چایی میریختم کلا حس هام هم نابود شده بودن گویا رفتم به همه تعارف کردم بعد سه دقیقه مثل آبپاش ماشین همه پاچیده شدن وسط هال نمیدونم کدوم آدم باشعوری زیر کتری رو خاموش کرده بود چایی یخ زده دادم بهشون +++جایی دعوت بودیم  تندی بلند شدیم خودی نشون بدیم کمک کنیم تو سفره پهن کردنو تزیین اومدم پارچ دوغو بذارم پام خورد به بشقاب اونم خورد به لیوان لیوانه ش موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 18:31

عاقا تو ساقه طلایی کاه میریزن؟؟؟؟!

این تیکه درازا که شبیه چوبو کاه چیه توش؟؟؟

یونجه نریخته باشن!!!

استغفرالله الله اکبر من هعی میگم این خیلی خشکه نگو غذا یکی دیگه رو به خوردمون میدادن


واقعاااا مارو چی فرض کردن(آیکون خانم شیرزاد)


شاید سبوسه!!!

سبوس دراز داریم عایا؟؟

موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : من از همون شب اول فهمیدم,من همونم از ابیرام,من همونم از صادق,من همونم از جواد مقدم,من از فردا همون میشم,من همونم که یه روز,من همون جزیره بودم,من همونم که نازنینت بودم,من همونیم که سایه هم نداشت,من همونم که همیشه, نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 20:58

شرمنده اصلا وقت نشد نظراتو جواب بدم

و به وباتون سر بزنم کمی سرم شلوغه یکم که به تغییرات عادت کردم و زندگیم روند خودشو پیش گرفت حتما میامو سر میزنم به همه


ادامه مطلب
موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 1:38

یک سال دیگر هم گذشت...


وقتی دهه عوض میکنی

نمیدونی باید خوشحال باشی از بزرگتر شدنت عاقل تر شدنت یا ناراحت از زمانی که به سرعت گذشت 

کاریش نمیشه کرد خلاصه

خرس گنده ای شدیم برا خودمون

بیست سال پیش ساعت ۱۲ شب به وقت ایران وقتی وارد اولین روز پاییز میشدیم همچین فرشتهههه ای بدنیا اومدو

کل جهانو منور کرد

بح بححححح. :-D 

قدر منو بدونین والا فرشته ی زمینی کم پیدا میشه:-D   

موقت(بشتاااابید بشتااابید)...
ما را در سایت موقت(بشتاااابید بشتااابید) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcheraqmoshig بازدید : 32 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 18:02